جباريت به اين ميگند
یازار : آزادتورك
از زمان كودكي هر كتاب تاريخي كه خونديم از نفراتي مثل كوروش و داريوش و خشايار چنگيز و اسكندر آتيلا و.... هم مطالبي ديديم و بنا بر كتمان حقايقي كه از زمان رضا شاه و پسرش بوده تا به امروز بي شك كوروش و داريوش و خشايار خان هخامنشي رو هم بسياري همچون پيامبر خدا دانسته اند و از القابي(كبيرو بزرگ و ذوالقرنين)براي پيشوندوپسوندشان استفاده كرده اند!
ولي بقيه رو خونريز و جبار و ستم كار معرفي كرده اند.ياساق يا همان كتاب قوانين چنگيز رو نديدن ولي براي كوروش منشورحقوق بشر ساخته اند!
اما با ديدن متن هاي زير كه از كتيبه هاي همين اشخاص ترجمه شدن معلوم ميشود كه چه كساني جبار و خونريز بوده اند!من پيشنهاد ميكنم از متن زير براي ساخت فيلمهاي ترسناك كه طرفدار زيادي هم داره استفاده كنيم و فيلم هايي همچون جيغ و اره در مقايسه با اعمال اين اشخاص برنامه كودكي بيش نيست!
داريوش در كتيبه تخت جمشيد چنين جملاتي رو بارها تكرار ميكنه:
(كه نيزه پارسي خيلي دور رفته و انگاه به تو معلوم ميشود كه مرد پارسي خيلي دور از پارس جنگ كرده است)
اين گونه كلماتي چيزي جز قهر و خشونت نميتواند داشته باشد!
نمونه اي ديگر:
فرمان رواي آشوردر شرح يكي از لشگركشي هاي خود در كتيبه هاچنين آورده است:
به فرموده آشور خدايان بزرگ و حاميان من لشگريان خود را گرد آوردم از كوها گذشتم و به سوي كينابو روانه شدم.به شهر حمله كردم و به يك ضرب شست متهورانه آن را گشودم.ششصد تن از جنگيان دشمن را از دم شمشيرگذراندم.سه هزاربندي را طعمه آتش ساختم و يكي را نيز زنده نگذاشتم...اما هولايي را به دست خود گرفتم و زنده پوست كندم و پوستش را به ديوار شهر آويختم.......
به جنگ پرداختم و خون ها ريختم و به شهر يورش بردم و آن را بگوشودم.سه هزار سرباز از دم تيغ بگذراندم...بسياري را در اتش انداختم و اسراي زيادي را زنده گرفتم كه پاره اي را دست وانگشت بريدم و ديگران را گوش و بيني.....از زندگان و از سرهاي مردگان پشته ساختم و سرهارا به تاك هاي بيرون شهر آويختمو جوانان و دختران را در آتش بيانداختم......
فرمان رواي ديگر
در مسافت يك ماه و بيست و پنج روز راه آن سرزمين را خراب و منهدم كردم و شوره و خار و در انجا پاشيدم...خلاصه سر عيلام را كوبيدم و فرايد شادي را در آن خطه بريدم!
به اين ميگويند استبداد و جباريت هخامنشي!!!!!!!
اما در يكي از روايات ديگر از داريوش:
داريوش از خاندان هخامنش كه پدرش شهربان پارسو خود اونيزه داركمبوجيه بود با شش تن از ديگر بزرگان و سرداران هخامنشي به راز بردياي دروغين پي برد و دستور داد تا دو گوش او را به جرم گنا ببرند!
در كتيبه بيستون پس از دستگير شدن(فرورتي)نامي كه بر ضد دايوش قيام كرده بود آمده است:
فرورتي گرفته شده و به سوي من آورده شد.من هم بيني و هم گوشو هم زبان او را بريدمو يك چشم اورا كندم و بسته دم در كاخ من نگه داشته شد.همه او را ميديدن پس از آن او را در همدان دار زدمو مرداني كه ياران برجسته او بودند آنها را در همدان در درون دژها آويزان كردم.
فرمان روايي با اين خصوصيات اولگوي خود را در كوروش كبيري ميديد كه منشور حقوق بشري هم بظاهر دارد.
اين نوشته ها برگرفته از كتاب جامعه و دولت اثر باقر پرهام بود.
من تنها دليلي كه براي خود در مقابل اين وحشي هاي هخامنشي دارم اين است كه تا به حال نديده ام كه شخصي كه 80-90ساله براي خود اسمي مثله كامبيز وداريوش و كوروش بگذاره...
ولي تا دلتان بخواد از تيمور و چنگيز شخص سراغ داريم.
اين افراد جلادان و جباران و ظالمان تاريخ اند كه الان در اين كشور داريم به نيكي ازشان ياد ميكنيم افرادي كه ازدواج با محارم ميكردند را ذوالقرنين ميناميم وبرپارس بودنشان افتار ميكنيم.