وئرني-ورني Verni

یازار : آزادتورك

ورني نوعي زيرانداز بين فرش و گليم، زيلوئي حاشيه دار و ... است كه با تار و پود پشمي، تار پنبه ‌يي و پود پشمي ويا تار و پود ابريشمي كه نوع مرغوب و صادراتي آن است بافته ميشود. زادگاه ورني آزربايجان شمالي (قاراباغ، باكي) است. ورني بافي بيش از يكصد سال پيش از اين توسط ايلات منطقه آرازباري (ارسباران) و موغان چؤلو (دشت مغان) به آزربايجان جنوبي انتقال يافته است.

در ايران ورني منحصرا در مملكت آزربايجان بافته شده و شاخصترين صنعت دستي ايلات تركي شاهي سئوه‌ن در آرازباري (ارسباران)، قاراجاداغ، خييوو (مشگين شهر)، اهر و ... ميباشد. در برخي مناطق آزربايجان ورني را كه سابقا سيلهSileh ناميده مي شد سوماك يا سوماخ مي نامند. ورني معمولا داراي طرحي متشكل از چهارگوشه هائي است كه در رديفهاي افقي جاي گرفته اند.

خصوصيت اصلي ورني كه نام خود را نيز از آن گرفته اين است كه اغلب در هركدام از اين چهارگوشه ها نقشهائي به شكل S لاتيني بزرگ كه داخل آن با نقشهائي به شكل Z وياS لاتيني كوچك رنگارنگ پرشده جاي ميگيرند. متخصصين معتقدند كه اين نقشهاي S لاتيني در واقع موتيف اژدها بوده و مربوط به دوره ماقبل تاريخند كه در طول زمان به صورت نقشهاي تجريدي لاتينيS تقليل پيدا كرده اند. ورنيها بسته به وجود نقوش حيواني ديگر از جمله پرندگان دم دراز در آرواره اژدهاها كه عمدتا داراي دو گوش و يك دم اند به دو نوع تقسيم مي شوند.

در ميان توركان پيش از اسلام اژدها نشان خاقان (امپراتور) و سمبل فراواني، بركت، نيرو و قدرت، كائنات و طبيعت بود. اژدها در ميان تركان هون كه دستجاتي از آنها در مسير خود به اروپا بارها از قفقاز و آزربايجان عبور كرده و يا در آن ساكن شده اند، توتمي مقدس شمرده مي شد. اين نشان و سمبل در سيستم تقويم تركي دوازده حيواني نيز بكار رفته و سال پنجم اين تقويم باستاني ترك به نام اژدها وئرVer ويا وئرئنيVereni (به چيني Luy) ناميده شده است. (اكنون سال پنجم تقويم تركي دوازده گانه حيواني كلتهKəltə به معني سوسمار نام دارد). تصوير اژدها در صنايع ظريفه تركي پيش از اسلام و نيز پس از آن بويژه در هنر مينياتور از سوي هنرمندان ترك به طرز گسترده اي بكار برده شده است. در ورنيهاي ايلات ترك آزربايجان نيز تصوير اژدها سمبل شادي، خير و بركت است، چنانچه ايلات ترك تركه‌مهTərəkəmə ( قاراپاپاقQarapapaq – بوزچاليBozçalı ) در آزربايجان كه هنوز بخشي از باورها و سنن دوره شاماني خود را محافظه كرده اند، اعتقاد دارند كه تصوير اژدها در ورني، خير و بركت و سلامتي را به خانه مي آورد.

نام ورني از كلمه تركي باستاني ورنيVereni به معني اژدها گرفته شده است. اين نام امروز در لهجه هاي محلي زبان تركي به اشكال ورنهVərnə ، ورنيVərni ، وئرنيVerni ، ورنه‌خVərnəx ، وئرنيكVernik و ... و منابع اروپائي به شكلVerné, Verneh, Verni تلفظ ميشود. ريشه كلمه ورني Verni ، كلمه توركي بولغاري وئرئنيVereni به معني اژدها و مار بزرگ، كوره و ... است. (توركان بولغار از توركان باستان اند كه در سالهاي ٤٨٠ ميلادي، در استپهاي حوالي رود دانوب و درياي آزوف-شمال درياي سياه- و نيز دانوب سفلي و قفقاز سكونت داشته و بر بخشي از اروپاي شرقي حكومت كرده اند، نام كشور بلغارستان يادگار آنهاست). در زبان پروتورك سومري نيز كلمه اي مشابه به شكل اورنوUrnu و به معني اژدها موجود است. فرم اوليه اين كلمه در تركي باستان به شكل ائويره‌نEvirən مشتق از ائبيره‌نEbirən - Ebüren و به معني اژدها، مار بزرگ، چرخ فلك، كائنات و عالم است (Ebüren---> Ewüren---> Eviren). در اينجا ما شاهد حذف حرف اولE ويا جايگزيني دو حرف E و V (مئتاتئزيس) مي باشيم (Evren---> Veren). (پديده جايگزيني حروف بويژه اگر يكي از آنها حرف "رR " و يا "ل L" باشد حادثه اي بسيار رايج در لهجه هاي تركي است مانند تلفظ چؤلمه‌كÇölmək به چؤمله‌‌كÇömlək ، يالنيزYalnız به يانليزYanlız ، كؤرپوKörpü ، يارپاقYarpaq ، تورپاقTorpaq ، آرواتArvat ، سيرفاSırfa ، تورباTorba و .... به جاي كؤپرو Köprü ، ياپراقYapraq ، توپراقTopraq ، اوراغاتUrağat ، سوفراSofra ، توبراTobra و ....). معادل كلمه ائوره‌ن به معني اژدها در زبان و لهجه هاي تركي چنين است: وئرVer و وئرئنيVereni ( تركي بلغاري قديم)، وئرئم Verem ( چوواشي قديم)، ائوره‌نEvren ( تركي عثماني)، ائورئمEvrem ( گاگاووزي). ("ن -N" آخر كلمات تركي در بسياري از موارد در تركي چوواشي و نيز زبان مجاري به "م -M" تبديل ميشود مانند كلمات اوزونUzun ، سانSan ، قارين Qarın و قالين Qalın تركي عمومي كه در چوواشي به ترتيب به وارام Vârâm، سومSum ، خيرامXıram و خوليمXulım تبديل شده اند). فرمهاي اين كلمه در ديگر زبانهاي آلتائي چنين است: در زبانهاي تونگوسي به معني مار و مار بزرگ، ايرئİre ( ائوئنكي)، وئرئنWeren ( اولچا)، وئWe ( اوديغئ)؛ در زبانهاي ژاپني به معني مار و كرم، ووروتيWoroti ( ژاپني قديم و مدرن)، اوروچيOroçi ( توكيو، كاگوشيما). كلمه اوروئني őrvényدر زبان مجاري به معني گرداب از همين ريشه است. برخي كلمه اورنگ در زبان فارسي را نيز مشتق از ائوره‌ن تركي دانسته اند.

كلمه ائوره‌نEvrən از ريشه مصدر ائويرمه‌ك Evirmək به معني پيچاندن، چرخاندن، گرديدن، متطور و متكامل كردن مشتق شده است (مصدر ائومه‌كEwmek در تركي باستان به معني در اطراف چيزي دويدن است). كلمه ويرنيخماقVırnıxmaq و يا وورنوخماقVurnuxmaq به معني پيچ و تاب خوردن، لوليدن و ... در برخي از لهجه هاي تركي آزربايجان جنوبي بازمانده اين مصدر باستاني تركي است. فرمهاي گوناگون اين مصدر در زبان و لهجه هاي تركي چنين اند: ائوورمه‌ك Ewürmək (تركي قديم)، ابير. Əbir ( آلتائي)، آوور. Avõr- ( چوواشي)، ائوير. Evir- ( عثماني)، اه‌وير. Əvir- ( اويغوري)، ائگئره. Egere- ( مونقولي كلاسيك)، اورؤل. ôröl- ( مجاري). كلمات ائوره‌نسه‌لEvrənsəl ( جهاني)، ائوريمEvrim ( تكامل)، ائورهEvrə ( فاز، صفحه، مرحله تكاملي)، ائوره‌ن بيليم Evrənbilim ( كوسمولوژي) در زبان تركي نيز از مشتقات همين ريشه اند. (در تركي معاصر معادل اژدها كلمات بوكهBükə و سازانSazan ميباشند. فرمهاي قديمي كلمه دوم، سازقانSazqan ( قيپچاقي)، سازاغانSazağan (عثماني)، ساخاقانSaxaqan ( كومان)، سارقانSarqan و شاراقانŞaraqan ( چوواشي باستان) است. كلمه مجاري ساركاني Sárkány به معني اژدها از چوواشي باستان اخذ شده است).



زبان من كو؟

یازار : آزادتورك

21فوريه يعني چند روز بعد روزبين المللي زبان مادري است. يعني روزي كه بايد به زبان مادري هر قوم و گروه و ملت ارج گذاشت و از حقوق آن پشتيباني نمود. اين را خيلي از ما ها نميدانيم. اما وقتي مدرسه ها شروع ميشود و بچه ها به مدرسه ميروند، خيلي ها به ياد زبان مادري مي افتند. بچه هاي ترك زبان از همان كلاس اول بايد به زباني بنويسند و بخوانند و صحبت كنند كه اصلا نميدانند. البته آنرا در راديو و تلويزيون شنيده اند. اما اين، زبان مادرشان، پدرشان، برادرشان، دختر خاله شان، همسايه هايشان، و زبان مردم كوچه و شهر شان نيست. نه اينكه زبان فارسي بد است و يا لازم نيست. برعكس. فارسي هم زيباست و هم زبان واحد و مشترك مملكت است. بدون فارسي چطور ميشود وحدت اين ملت و مملكت را حفظ كرد؟ چطور ميشود حسن اردبيلي فردا در تهران و شيراز كار و زندگي كند و حسين تهراني مامور بانك براي كار به تبريز بيايد؟ فارسي البته لازم است.

اما زبان مادري آدم هم لازم است. حتي الزام است. در خانه و كوچه تركي حرف ميزنيم. در حياط مدرسه تركي حرف ميزنيم. حرف دلمان را به تركي ميگوئيم. در اداره اگر مامور مربوطه آذربايجاني باشد تركي حرف ميزنيم. راحت تر و خودماني تر است. در مسجد ملا به تركي مرثيه ميخواند. راديو تبريز هم برنامه تركي دارد. اما نميتوانيم به تركي بنويسيم و بخوانيم چونكه ياد نگرفته ايم. چونكه نخوانده ايم. چونكه ممنوع است.
90 سال است كه ممنوع است. از زمان رضا شاه ممنوع است. تركي در اين 90 سال نوعي فولكلور شده است. هركس به لهجه و شيوه و سليقه خودش تركي حرف ميزند. آن هم با نفوذ روز افزون و مخرب فارسي در لغت و دستور زبان تركي آذري. ميتوانيم در زندگي خصوصي مان تركي حرف بزنيم (خيلي ممنون!) اما نميتوانيم بخوانيم و بنويسيم. اين هم باعث مشكلات در زندگي عملي، كار و پيشرفت اجتماعي ميشود. فارسي ما اكثرا چندان خوب نيست. بدون فارسي خوب هم رشد و ترقي اجتماعي، اقتصادي و.... ايران مشكل است، تقريبا نا ممكن است. ما ايراني ها همه برادرو خواهريم. اما از نظر زبان و فرهنگ چه در قانون و چه در عمل برابر نيستيم. در اين 90 سال هيچوقت برابر نبوديم.
هروقت هر كس مسئله زبان را مطرح كرد گفتند تجزيه طلبي نكنيد. تجزيه را وقتي طلب ميكنند كه برابري نباشد. احساس جدائي و تحقير باشد. وقتي زني، شوهري، خود را مدام مورد تحقير و توهين حس ميكند ميخواهد به آن زندگي زناشوئي پايان دهد. طلاق به ندرت چيز خوبي هست. اكثرا هم با جنگ و جدال و خصومت همراه است. از نظر اقتصادي هم بد است و به ضرر هر دو طرف. چه نيازي به جنگ و جدائي است وقتي دو طرف ميتوانند در صلح و آرامش و تامين حقوق و احترام هر دو طرف با هم زندگي كنند؟
چند سال است كه شما اين خواست تحصيل به زبان مادري را ميشنويد؟چند سال است مردم در تبريز و اروميه به كوچه ها ميريزند و شعار ميدهند كه «ئوُز ديلينده مدرسه، اولماليدير هر كسه»؟. خيلي ها ديگر از طرح و بحث اين موضوع خسته شده اند. تا كي بايد ثابت شود تا قبول كنند كه تحصيل به زبان مادري حق طبيعي و بلا منازع هر فرد است؟ بعد از مدتي چنين طولاني، ديگر كار از مرحله طرح و بحث و خواهش و درخواست ميگذرد.
واقعا احتياجي به اين نابرابري خصومت آفرين نيست.
هنوز بايد چندين و چند بار ديگر مدارس بدون حقوق زبان مادري شروع شوند و روز بين المللي زبان مادري بدون حقوق زبان مادري سربرسد و بدون تاثير و توجهي بگذرد. اين روزها و مقالات و بيانيه ها ظاهرا از نظر عملي بخودي خود انگيزه اي براي تغييرات و اصلاحات نيستند. ظاهرا بايد يكي دو بار سرمان محكم به سنگ بخورد تا بفهميم كه اولا اين فقط يك بحث لوكس و بي مورد نيست و ثانيا نه به تفرقه و جدائي، بلكه بر عكس به يگانگي و اتحاد مردم خدمت ميكند.


آرديني اوخو

تيشه به ريشه وحدت ملي

یازار : آزادتورك

عباس جوادي – در «خبرگزاري آذربايجان» به «نمايشنامه» مانندي برميخورم با تيتر «آذربايگاني چطور ترك زبان شد». تمام حرفش اينست كه مغول ها در زمان حاكميت غازان خان ايلخاني (اوايل قرن چهاردهم) زبان بومي و فارسي- آذري مردم آذربايجان را «به زور شمشير» به تركي تبديل كرده اند!

 

اولا كه اين،خلاف واقعيت تاريخي است. ايلخانيان مغول تبار بودند و ترك نبودند. زبان بخشي از مردم ايران مغولي نشده اما تركي شده چونكه تعداد ترك ها به مراتب بيشتر از مغول ها بود و ترك ها براي اسكان و زندگي به اين مناطق آمده اند. به اين فصل «ويكي پديا»ي فارسي توجه كنيد:

غازان پسر ارغون پس از بايدوخان به ايلخاني مغول در ايران رسيد. وي ابتدا بودايي بود كه قبل از شركت در جنگ بايدو، به تشويق اميرنوروز اسلام آورد.

غازان‌خان در آغاز سلطنت تمام فرمان‌روايان و حاكمان مغول را به دين اسلام دعوت و ترغيب كرد. غازان خان تبعيت از خان مغولستان را رها كرد و سلسله ايلخاني در ايران به استقلال رسيد.غازان، صدرجهان زنجاني را صاحب‌ديوان كرد و منصب امارت را به اميرنوروز بخشيد. وزير غازان خان رشيدالدين فضل‌الله همداني بود.

غازان‌خان دمشق را فتح كرد اما در مرج الصفر از سپاه مصر شكست خورد.وي قيام آلافرنك پسر گيخاتو را سركوب كرد و پيروان آلافرنك را مجازات نمود. به دستور غازان‌خان تمام معابد مغولان در تبريز ويران گشت و سكه‌ها نقش اسلامي يافتند. غازان‌خان به ساختن بناها و تعمير مساجد و آرامگاه‌ها علاقه‌مند بود و در تبريز بناهاي بسياري بنا كرد كه به نام او اوشنب غازان خوانده شد. اين مجموعه خيريه شامل مسجد، مدرسه، خانقاه، بستان، قصر و حمام مي‌شد. در دوره غازان خان موج دوم( موج اول در دوره سلجوقيان) ورود اقوام تركي به آذربايجان آغاز گرديد وي تاثير بسياري در تغيير زبان و فرهنگ مردم آذربايجان از آذري به تركي داشت.پروفسور پيتر گلدن در صفحه ۳۸۶ كتاب خود كه يكي از جامع‌ترين كتاب‌ها درباره تاريخ گروه‌هاي مختلف ترك چاپ شده‌است روند تركي زبان شدن آذربايجان را به سه مرحله بخش كرده است: نخست ورود سلجوقيان و مهاجرت قبايل اغوز به ناحيه آذربايجان و آران و آناتولي، دوم حمله مغولان كه بيشتر سربازان شان ترك‌تبار بودند، و سوم دوران صفويان كه بسياري از قبايل اغوز-تركمان قزلباش از آنوتولي به ايران سرازير شدند.

غازان‌خان به گسترش دانش و صنعت بسياري علاقه‌مند بود و خود او در تاريخ و جغرافيا بسيار مطلع بود. غازان‌خان به زبان‌هاي مغولي، فارسي، عربي، هندي، چيني، تركي و عبري آشنايي داشت. غازان‌خان در سن سي و سه سالگي بعد از نه سال فرمان‌روايي در قزوين وفات يافت.پيكرش به تبريز منتقل شد و آن‌جا در شنب غازان به آيين مسلماني به خاك سپرده شد.غازان خان را به نوعي بوجود آورنده شهر تبريز مي شناسند زيرا در دوره پس از ساساني, تبريز به صورت يك ده يا يك واحه بوده. در تركي(زبانهاي آلتايي) غازان به معني ديگ است رسم مغولان اين بود كه به محض تولد فرزند چشم پدر به اولين شي خورد اسم فرزند را همان بگذارددرمورد غازان خان همين اتفاق افتاده بود.

روند تركي شدن زبان مردم آذربايجانحدود 500-600 سال قبل ازاولين حملات مغولها، يعني از ظهور اسلام و شايد حتي پيش از آن در آذربايجان قفقاز شروع شده و بطور بسيار فشرده تر از زمان سلجوقيان و كوچ و اسكان اقوام اوغوز – تركمن به خراسان، قفقاز، آذربايجان و تركيه كنوني در قرن يازدهم يعني تقريبا 300 سال قبل از غازان خان شروع شد و تا صفويه و حتي بعد از آن ادامه داشت تا تركي زبان اكثريت مردم شود. ثانيا ما ميدانيم كه مثلا در زمان شاه اسماعيل صفوي مردم سني مذهب تبريز و بغداد را كوشش كردند به زورناچار به قبول مذهب شيعه كنند اما هيچ گونه شواهد و روايات معتبر تاريخي در دست نيست كه زبان مردم هم به زور شمشير تغيير يافته باشد. ثالثا زبان مغولي چه ربطي به تركي تركمني و اوغوز دارد؟ سربازان ترك از شاه اسماعيل ساماني و سلطان محمود غزنوي گرفته تا تيمور لنگ و ايلخانيان در خدمت هر گونه پادشاه از هر قوم و نسب بوده اندو سپس خود در ماوراءالنهر، ايران، آسياي صغير،عراق؛ سوريه و مصر حاكميت هاي خود را بر پا كرده اند. اما تغيير زبان آذربايجان و آسياي صغير اساسا نه مربوط به سربازان و ارتش و حملات نظامي بلكه كوچ و اسكان مردم عادي ترك زبان بوده است كه با مردم بومي جوش خورده به علت كثرت تعداد زبان اين مناطق را تغيير داده اند و گرنه از زمان سلجوقيان تا قاجاريان، نزديك به 700-800 سال، اكثريت قريب به اتفاق حكام و سلسله هاي ايران  ترك تبار و ترك زبان بوده اند اما زبان مثلا اصفهان و يا تهران و مشهد و هرات عوض نشده. بر عكس، هويت ايراني و زبان و فرهنگ فارسي از خود فردوسي گرفته تا بعد پيوسته به دست و با كمك و تشويق حكام و پادشاهان ترك زبان تحكيم و تقويت يافته است.

اما اينها همه تاريخ است و هر كس ميتواند به تاريخ نگاه ديگري داشته باشد. اين باصطلاح «نمايشنامه» «آذربايگاني چطور ترك زبان شد» ديگر از كجا پيدا شد؟ منظور از آن اگر تحقير ترك زبانان اين مملكت و تلويحا به زور تحميل زبان فارسي همچون جايگزين زبان مادري شان يعني تركي به آنان نيست، پس چيست؟ چرا بعد از صد ها سال با واقعيت كنوني ملت و مملكت صلح نميكنيد؟ چرا به حقوق طبيعي هركس  در مورد آموزش و استفاده از زبان مادري شان  احترام نميگذاريد كه هيچ، توهين و تحقير هم ميكنيد؟ چرا مردم و ملت را تكه پاره ميكنيد و دشمني و نفاق بين آنان مي افكنيد؟ چرا از تاريخ براي خود كشي ملي سوء ااستفاده ميكنيد؟ انتظار داريد ايرانيان ترك زبان در مقابل اين همه خود برتر بيني و شووينيزم زباني و قومي چه عكس العملي نشان دهند؟

زبان آذربايجان هزار سال قبل و شايد پيشتر عوض شده. خوب، كه چي؟ چكار كنيم؟ زبان عراق و سوريه و ... وايالات متحده و تمام قاره آمريكا و استراليا هم عوض شده، آن هم نه هزار سال پيش بلكه بمراتب مدت كوتاه تري قبل. زبان ايران كنوني هم سه هزار سال پيش فارسي نبود. ميگويند آريائي ها (ويا هر چه كه اجداد چند هزار سال پيش ايرانيان كنوني را بشود ناميد) چند هزار سال پيش از آسياي مركزي به جنوب آمده اند و مسكون شده اند: يك عده در هندوستان و گروه ديگري در ايران امروزي). كه چه كنيم؟ برگرديم به زبان هاي هزار سال و دو- سه هزارسال پيش؟ تاريخ چيز ديگري است، اين قبيل نتيجه گيري هاي سياسي و مغرضانه و حتي كودكانه چيز ديگري.

عكس العمل ناسيوناليست هاي ترك آذربايجاني روشن است. آنها هم با خشم و خروش بي اساس كه شما ايجاد كرده ايد، دم از نژادپرستي و فاشيزم فارسي ميزنند، ايران را با همه زبان و فرهنگ و تاريخش انكار و رد ميكنند و خواهان جدائي از بدنه اي ميشوند كه اشخاصي همچو شما ها در آن براي زبان و فرهنگ آنان احترامي قائل نيستند.

اين ملت به كجا ميرود؟ «چقدر آفتاب زمستان تنبل است!» بعضي وقت ها حس ميكني كه بهتر است  دم بر نياورد و با احساس اندوهي عميق، فقط نظاره گر «بي بصيرتي هاي انتحاري» اين و آن شد



حفظ ساختار زبان مادريمان

یازار : آزادتورك

عدم رعايت آئين و ضوابط نگارش ، نوشته را معيوب كرده و آنرا سست و بي ارزش مي كند. عدم توجه به اصول و قواعد يك زبان باعث كم رغبتي خواننده به نوشته مي شود. آيا براي خواننده فرق نمي كند كه نويسنده «مي خواهم» را «ميخواهم» يا «ميخاهم» بنويسد؟ قطعاً او با ديدن چنين خطاهائي به نوشته ، به ديده حقارت نگاه خواهد كرد و نوشته ارزش خود را از دست خواهد داد.
متأسفانه به خاطر عدم آموزش زبان تركي آذربايجاني در ايران ، اين زبان داراي آئين نگارش مصوب و متقن نيست. همين باعث مي شود كه عده اي به تقليد از ادبيات جمهوري آذربايجان يا تركيه روشي را پيش گيرند و عده اي هم به اجتهاد خود آئيني برگزينند و اين باعث پراكندگي مي شود و خواننده باعث سردرگمي مي شود.
براي نمونه عده اي به تقليد از نگارش فونوتيكي كشورهاي همجوار سعي مي كنند تمام مصوتها را در نگارش نشان دهند و اين مورد درباره فتحه مشكلساز است. نوشتن «گله جك» بصورت «گه له جك» هم باعث اطاله نوشتار مي شود و هم خواننده سردرگم مي شود. حذف حروف عربي و تبديل آن به حروف تركي (به تقليد از خط لاتين) يكي ديگر از پراكندگي هاي نگارش تركي است. عده اي اصرار دارند كه «اقتصاد» را «ايقتيساد» بنويسند و خواننده اي كه دهها سال با املاي كلمه انس گرفته است را به يكباره دچار سردرگمي كنند.
آيا همه اينها صحيح است؟ آيا همه شان اشتباه است؟ كدام را پيش بگيريم؟ قطعاً وقتي اين كار متولي ندارد ، هركسي راه خود را پيش مي گيرد. آنچه در اينجا هم آورده مي شود ، باز قانون متقن و قطعي نيست ولي بعضي اصول اوليه از جانب تمام نويسندگان بايد رعايت گردد و عدم رعايت آن موجب طرد آن از جانب خواننده مي گردد.
بيشترين هجمه به آئين نگارش از جانب گويشهاي مختلف محلي است. در نگارش كنوني تركي آذربايجاني هيچ خطري بيشتر از گويش گرايي ، زبان ادبي را تهديد نمي كند. گويشها محترم و عزيز هستند و غنا و گستردگي يك زبان را مي رسانند ولي مرز بين زبان محاوره و زبان ادبي بايد مشخص گردد. دومين خطر و آفت بزرگ زبان تركي آذربايجان در ايران دخالت تركيبات زبان فارسي در تركي است. در اين حالت جمله «صادرات بانكي قرض الحسنه وامي وئرير» تبديل مي شود به «بانك صادرات ، وام قرض الحسنه وئرير». سومين آفت در اين باره نيز صحبتها ، مصاحبه ها ، سخنراني ها و نطق هاي مسئولين محلي و بدتر از همه گويندگان راديو و تلويزيون محلي است. به جمله زير توجه كنيد: «دهه فجر امسال ، ششصد و بيست و سه طرح عمراني در سطح استان افتتاح اولاجاق»!. آيا اين مسئول محترم نمي توانست به جاي «اولاجاق» بگويد: «خواهد شد» تا هم خيال ما را راحت كند و هم خيال فارسي زبانها را؟ گوينده تلويزيون مي گويد: «اذان مغربدن سورا ، استاندار محترم دانيشاجاخ»! آيا براي او سخت است كه بگويد: «آخشام اذانيندان سونرا محترم استاندار دانيشاجاق دير». جالب است كه اگر به همين مسئول يا گوينده تلويزيوني بگوئيم دو جمله فارسي بگو ، دچار اضطراب مي شود. درحاليكه كافيست به جاي فعل تركي ، فعل فارسي بگويد. آنچه در شبكه محلي صدا و سيما از زبان گويندگان ناشي و بي اطلاع از زبان محلي جاري مي شود و لهجه شهر يا حتي محله خود را به تمام استان تحميل مي كنند ، بزرگترين آفت زبان و ادبيات تركي آذربايجاني در ايران است.

>> در زبان تركي در يك كلمه نمي توان هم مصوت ثقيل وجود داشته باشد و هم مصوت ظريف. لذا در گفتار و نوشتار كلمات جاافتاده اي مانند «اياق» (در اصل آياق) را بايد تصحيح كنيم.
>> نيازي نيست مصوت فتحه را در تمام كلمه ظاهر كنيم. خواننده مي تواند «سپه لنمك» را بخواند و متوجه شود. ديگر نيازي نيست آنرا بصورت «سه په له نمك» بنويسيم.
>> حروف عربي و حتي املاي كلمات عربي بايد حفظ گردد. لذا صحيح نيست بنويسيم: رمزان ، زاهير ، ايقتيساد ، ايشتيباه. بلكه همان رمضان ، ظاهر ، اقتصاد ، اشتباه ، هم براي خواننده آشنا است و هم قابل تلفظ. قطعاً يك خواننده در خواندن متن تركي «اشتباه» را «ايشيتباه» مي خواند و نيازي به تحميل اين فكر به او وجود ندارد.
>> كلمات عربي و فارسي كه بايد تغيير شكل دهند تا در قالب تركي بيايند ، بايد با شكل تغيير كرده نوشته شوند. مانند: عؤمور (عمر) ، قايدا (قاعده).
>> در نوشتار كلمات اصيل تركي نبايد حروف عربي را دخالت دهيم. لذا نوشتارهاي مانند اصلان (آسلان) ، اطو (اوتو) ، اطاق (اوتاق) اشتباه است.
>> در نوشتار تركي ، كلمات اصيل تركي را كه وارد زبانهاي ديگر شده اند ، بايد به همان صورت اصيل تركي بنويسيم. مانند: قالا (قلعه) ، بوشقاب (بشقاب) ، قاشيق (قاشق) ، ساچما (ساچمه) ، اومود (اميد) ، كؤمك (كمك).
>> در گفتار و نوشتار اشتباهات خود را بدينصورت تصحيح كنيم:
- اگر اونو منه وئره (اونو منه وئرسه)
- درسده دوشدو چونكي اوخوماميشدي (اوخوماماغي ايچين درسده دوشدو)
- منيم كيتابيمي وئر يا يئرينه باشقا كيتاب آل (منيم كيتابيمي وئر يوخسا يئرينه باشقا كيتاب آل)
- اونو وئرديم تا باشيمدان آچيلا (باشيمدان آچيلماغا اونو وئرديم)
- بورادان تا تبريزه ايكي ساعات يول دور (بورادان تبريزه دك ايكي ساعات يول دور)
- بو اوغلوم ياخشي دي تا او بيريسي (بو اوغلوم او بيريسينه گؤره ياخشي دي)
- كيتاب كي اوخويورسان نه دير؟ (اوخودوغون كيتاب نه دير؟)
- آيا او درسي باشا دوشموشدون؟ (او درسي باشا دوشموشدون مو؟)
- به قول آتام: چوخ ياخشي كيشي دير (آتام دئمه لي: چوخ ياخشي كيشي دير)
- اوز به اوز (اوز اوزه) ، گؤز به گؤز (گؤز گؤزه) ، دال با دال (دال دالا)
- بالاخره آلاجاغيمي آلديم (آنجاق آلاجاغيمي آلديم)
- ناواخت سني گؤره بيله رم؟ (هاچان سني گؤره بيله رم؟)
- هم من گئديم هم سن (منده گئديم سنده)
- نه من گئديم نه سن (منده گئتمه ييم سنده)
- ...



اين لغت هاي تركي آذري را ميشناسيد؟

یازار : آزادتورك

عباس جوادي – سال ها پيش وقتي من به دبيرستان ميرفتم اول كلكسيون تمبر دااشتم. بعد عكس هاي هنرپيشه ها را جمع ميكردم. بعدا هم به سرم زد كه لغت هاي جالب و نادري را كه ما آن وقت ها در تبريز بكار ميبرديم بنويسم. اين كار را كردم و نتيجه اين كار دفترچه اي بود شامل حدودا 70-80 لغت كه متاسفانه بعداز دوران دبيرستان كه به خارج از كشور آمدم گم و گور شد. حيف.

حالا از آن لغت ها فقط چند تائي در ذهنم مانده كه ميخواهم اينجا بنويسم و از شما دعوت كنم كه اگر از اين قبيل كلمات ولغات و تعابير اطلاع داريد كه امروزه احتمالا مهجور و فراموش شده، بنويسيد و بفرستيد تا به اين ليست اضافه كنم. (شايد بهتر است كه مستقيما زير اين مقاله در بخش «نظر شما» بنويسيد كه سريعتر منتشر شود. و يا اينكه بنويسيد و از طريق «تماس» بفرستيد.)

(tənəbi)ته نه بي

به معناي «قوناق اوتاغي» و يا اطاق پذايرئي مهمانان.

(kərdi)كردي

تقسيمات داخل حياط كه در آن درخت، گل و يا سبزي و غيره ميكاشتيم

 

(mitbax) ميتباخ

مطبخ و يا «آشپزخانا»

(çoğan) چوغان

محصولي بود گياهي كه در آشپزخانه براي شستشوي ظرف بكار ميبردندو شبيه تخته ريز شده بود و كمي هم كف ميكرد

(kəpir) كپير

اين را هم براي شستشوي ظرف مخصوصا سفيد كردن ظروف فلزي بكار ميبردند. بنظرم نوعي گِل بود و رنگ سربي داشت.

(pəsab) پساب

آب كثيفي كه بعد از شستشو بيرون ريخته ميشود (حمام و يا آشپزخانه). بنظر ميرسد فارسي قديم است اما فارس ها اين كلمه را نميشناختند

 

(vəl) ول

دستگاه چوبي كه گاو را به آن ميبندند و در خرمنگاه با آن گندم را از كاه جدا ميكنند.

(dəj) دژ

وسيله اي بود چوبي كه هر كدام شكل ديگري داشت. مباشر مالك با آن روي گندم چيده شده هر دهقان در خرمنگاه علامت ميزد تا اينكه تا زمان تقسيم محصول بين زارع و مالك دست نخورد

مستراح = ماوال =  MAVAL

(qeynalti) قينالتي

به معناي صبحانه. اين را من از دوستان اروميه (آن وقت ا رضائيه) شنيده بودم. در تركيه ديدم كه به صبحانه «كاهوالتي» ميگويند.

پي سر =  peysə

يعني پس گردن . مثلا «بيري نين پي سرينه سالماق» يعني پس گردني زدن به كسي

(ايميل وارده)

پي اسكن به معناي پاشنه كش   piyəskən

boy demək بوي دئمك به معناي كَركَري خواندن

چالاسر  (çalasər): محل شستن ظروف در اشپزخانه
عين القوباد (eynulqubad): عجيب غريب
نا تاراز (nataraz): ، نامناسب. لابد نا تراز است
انه شوش  (ənəşuş) : عجيب غريب
كوناز (konaz) : لجباز

تيكيرگه (tikirgə) سمغ، شيره درخت

هره (herə)حاشيه و يا لبه ديوار كه بعضا روي آن گلدان و غيره هم ميگذارند



برداشت شخصي

یازار : آزادتورك

هميشه اين نكته برايم جالب بوده كه قانونمندي زبان تركي در ديگر زبانها رعايت نشده.

 

اينكه بعد از هزاران سال به اين نكته فكر ميكنم و مي بينم فارغ از تعصبات زباني و قومي چقدر زبان زيبايي داريم شايد براي شما هم جالب باشد.

 

اندامها در زبان تركي بر اساس يك حرف واحد نام گذاري شده اند :

ديل(زبان) دوداق(لب) داماق(كام) ديش(دندان) ديمديك(منقار) همگي با حرف دال شروع ميشوند

هر اندامي كه از بدن خارج شده با  حرف ق شروع ميشود

قيچ( پا) قول(دست) قاناد( بال) قويروق(دم) قارون(شكم) قولاق(گوش)

اندامهاي چشم با گاف شروع مي شوند

گوز(چشم) گاش(ابرو) گيله( عنبيه) گيپريك(مژه)

از بالاي سر تا كمر با ب شروع ميشوند

باش(سر) بوينوز( شاخبويون(گردنبئل (كمر)بوخون(پشت) بورك(قلوه) بارساق (روده)

شايد حتي بورك(كلاه) و باشماق(كفش) كه در هر دو سوي بدن ما را ميوشانند از روي انتخاب بوده و يا هر اندام تيز  با زاويه بدن مثل ديرناق(ناخن) ديز(زانو) ديرسك(آرنج) دابان(پاشنه) كه با د شروع شده اند.

در چهار راه آبرسان زير يك تبليغ شعار زيبايي نوشته اند كه : اگر اتفاق بود يكبار بود...

خوشحالم كه اين نكته را  كشف كردم.



توركجه‌ميزده قادين و اركه‌ك آيريمچيليغي ايله جينسييه ‌تچيليك

یازار : آزادتورك

مهران باهارلي

 

اؤته‌كيله‌شديرمه‌كÖtәkilәşdirmәk : غير خودي كردن

اوجالتماقUcaltmaq : ارج گذاشتن، متعالي دانستن

اوخولOxul : مدرسه

اورتاچاغOrtaçağ : قرون وسطي

اورتاقلاشاOrtaqlaşa : با مشاركت هم

اورتالOrtal : رسانه

اورونÜrün : محصول

اؤزگوÖzgü : خاص

اؤزگورله‌شمه‌كÖzgürlәşmәk : آزاد شدن

 


آرديني اوخو