زبان تركي در دوره صفويه

یازار : آزادتورك

حقيري يكي از نمايندگان برجسته‌ي شعر تركي آذربايجان در سده‌ي دهم است. وي چه در اشعار ديوان تركي خود و چه در مثنوي ليلي و مجنون كه آن را به تركي نوشته، از شاعراني چون جامي و هاتفي بسيار تأثير پذيرفته است. در ليلي و مجنون او، تأثير جامي افزون‌تر است. فردي اردبيلي از شاعران مكتب وقوع كه ديوان او به فارسي و تركي در موزه‌ي بريتانيا موجود است.

بي‌ترديد فضولي ستاره‌ي درخشان آسمان ادبيات آذربايجان و بزرگترين شاعر تركي آذربايجاني در سده‌ي دهم است. محمد بن سليمان بغدادي متخلص به فضولي (1556-1489م) بر ديگر شاعران برتري دارد. ادبيات تركي با فضولي به اوج خود رسيد. قبل از فضولي ادبيات تركي آذربايجاني شكل‌هايي چون مثنوي و غزل را آزموده بود. فضولي خود استاد غزل بود. علاوه بر آن او نخستين آثار ارزنده‌‌ي تمثيلي را در تركي آذربايجاني آفريد. (بنگ و باده- صحبت الاثمار) فضولي مانند نسيمي كوشيد تا شعر تركي را با اوزان عروضي سازگار نمايد اگر چه او موفقيت چشمگيري به دست آورد ولي واقعيت اين بود كه تركي با وزن هجايي سازگارتر است. او در 942 ليلي و مجنون را به تركي سرود. مثنوي بنگ و باده را به نام شاه اسماعيل تمام كرد. كتاب روضة الشهداء تأليف ملاحسين كاشفي را به نام حديقة السعداء به تركي ترجمه كرد. فضولي حديث اربعين از آثار جامي (شامل چهل حديث) رابه همراه معني منثور و ترجمه‌ي منظوم، به تركي برگرداند. او در مقدمه‌اي كه بر اين كتاب نوشته‌ي است، يادآوري مي‌كند كه اين «چهل دانه گوهر را براي فيض عموم» به تركي ترجمه كرده است. از كتاب‌هاي ديگر او مي‌توان به شكايت نامه (تركي)، مطلع الاعتقاد (تركي)، ساقي نامه (فارسي)، قصيده‌ي انيس القلب (فارسي) اشاره كرد. فضولي در هر سه زبان تركي، فارسي و عربي آثاري بي‌بديل داشته و به حق او را شكسپير شعر تركي مي‌نامند.

در سال 944ق/ 1539م محمد بن حسين كاتب نشاطي شاعر معروف، كتاب روضة الشهداء نوشته ملاحسين واعظ كاشفي را با نام شهدا نامه به تركي ترجمه كرد. نشاطي اين كار را به دستور شاه تهماسب و نيز تأكيد قاضي‌خان ساروشيخ اوغلو حاكم شيراز انجام داد. از مهم‌ترين ويژگي‌هاي سبك شناختي شهدا نامه، استفاده‌ي مترجم از واژه‌هاي خاص گويش تبريزي است. به ويژه اين كه بيش‌تر اين واژه‌ها براي نخستين بار وارد زبان مكتوب ادبي شده‌اند.

روحي انارجاني يكي از شعراي معروف سده‌ي دهم است. او در زمان سلطان محمد خدابنده چهاردهمين پادشاه صفوي مي‌زيست. به گفته‌ي محمد علي تربيت در كتاب دانشمندان آذربايجان، او از شعراي نامور آذربايجان بوده و در نظم و نثر پارسي استاد و صاحب ديوان و منشأت است. تنها نسخه‌ي بازمانده‌ي رساله‌اي از او كه به سال 1037ق به خط فريدون گرجي نوشته شده و توسط عباس اقبال آشتياني چاپ رسيده است.

روحي انارجاني (انرجاني)[5] رساله‌اي به زبان تركي آذربايجان نوشته است كه شامل يك مقدمه، دو بخش و يك خاتمه است. مقدمه در خطبه و بيان سبب تأليف رساله است. بخش اول، در دوازده فصل و در باره‌ي رسم و آيين مردم تبريز است. بخش دوم، در چهارده فصل در بيان اصطلاحات و عبارات جماعت اناث و اعيان و اجلاف مردم تبريز است. خاتمه‌ي رساله داراي 29 بيت شعر در بي‌وفايي زنان و 7 بيت شعر عاشقانه است.[6]

رساله روحي انرجاني[7] كه (اگر انتساب اين رساله را به مردم تبريز در آن زمان درست بدانيم[8]) نشانه‌ي اين مطلب است كه زبان نيمه مرده‌ي ##### در بين برخي طبقات مردم تبريز رايج بوده است. دانسته است كه شماري طبقات پيشه ور پيش‌تر در زمان شاه تهماسب به اين زبان شعر مي‌گفتند ولي آنچه كه روشن است اينكه طولي نكشيد كه از اوايل دوره‌ي صفويه زبان ##### رخت از ميان بست و تنها به چند روستاي دور افتاده (از جمله عنبران در نزديك اردبيل- هرزندات نزديك زنوز اهر، كرينگان يا چرينگان از محال ديزمار اهر- قريه‌ي ينگجه در قسمت ايل دليكانلو ميانه) محدود شده است.[9]

در سده‌ي يازدهم هجري نيز سير تكاملي زبان تركي ادامه يافت. صائب تبريزي(1016-1086ق) معروفترين شاعر اين سده است كه عنوان ملك الشعرايي را از شاه عباس دوم گرفت. صائب در شعر پارسي چيره دست و در تركي شاعري زبده بود. نسخه‌ي دست نويس ديوان غزليات تركي او به وسيله‌ي پرفسور حميد آراسلي در دانشگاه لنينگراد پيدا و چاپ شده است. مجموعه‌ي اشعار تركي صائب در باكو چاپ شده و برخي غزليات او توسط بالاش آذراوغلو به نظم فارسي درآمد.

توتولموش كونلومه جاميله شادان ائيله مك اولماز

ال ايلن پسته نين آغزينين خندان ائيله‌مك اولماز

از ديگران شاعران تركي سرا مي‌توان به قوسي تبريزي (داراي ديواني با 6 هزار بيت)، درويش مثلي فرزند ميرزا چلبي تبريزي (كه شعر تركي‌اش بر اشعار عربي و فارسي رجحان دارد)، محمد تقي دهخوارقاني تبريزي (مرگ 1093ق) و شاكر شيرواني از شاگردان مكتب فضولي را مي‌توان نام برد. مرتضي قليخان در اشعار تركي خود، از حافظ و سعدي سود برده است. محمد حسين رواني در 1068ق گلستان سعدي را به تركي برگرداند. نسخه‌اي به خط مؤلف در كتابخانه‌ي ملي تبريز موجود است.

علاوه بر آن در سده‌ي يازدهم، زبان تركي در پژوهش‌ها و تحقيقات مورد استفاده قرار گرفت. يكي از ويژگي‌هاي پارسي پژوهي در اين سده استفاده از زبان تركي است. محمد مهدي تبريزي در 1199ق كتاب قواعد احمديه از فرهنگ‌هاي دو زبانه را به تركي و فارسي نوشت. كتاب فرهنگي ديگر كه به تركي فارسي است، لغتنامه‌ي سنگلاخ اثر ميرزا مهدي خان استرآبادي است. ميرزا محمد مهدي خان تبريزي نيز يك دستور زبان و يك لغت نامه‌ي تركي به فارسي نوشت كه به تركي محاوره‌اي آذربايجان بوده و آن را بعد از 1198ق/ 1783م تمام كرده است.[10]

از شاعران معروف سده‌ي دوازدهم مي‌توان به ملاپناه واقف (1717-1797م) و عاشيق خسته قاسم تيكمه داشي و جنوني اردبيلي اشاره كرد. در اين سده يعني سده‌ي دوازدهم، زبان ادبي به تدريج به شكل عمومي و يگانه درآمد. ارتباط بين لهجه‌هاي محلي بيش‌تر شد و اختلاف ميان آنها كاهش يافت. كلمات دخيل در زبان ادبي كم‌تر شده ولي در سبك‌هاي علمي ناچار اصطلاحات عربي به كار رفته است. در اين سده ادبيات مردمي‌تر و غني‌تر شد. سبك‌هاي آن عبارت بودند از:



در نيمه قرن 18 آثار ادبي شفاهي يعني باياتي‌ها، قوشماها و داستان‌ها به مجالس شهري راه يافت.[11]



پي نوشتها:

[1] . براي آگاهي از چگونگي تشكيل حكومت صفوي ن.ك:

- عالم آراي صفوي. به كوشش يدالله شكري. انتشارات اطلاعات. تهران. 1373. صص57 و 58

- بن خواندمير، اميرمحمود. ايران در روزگار شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي. به كوشش غلامرضا طباطبايي. نشر موقوفات دكتر محمود افشار يزدي. 1370. تهران. ص118



- يكاني زارع، پرويز. آذربايجان شفاهي ائل ادبياتينا بير باخيش. نشر انديشه نو. تهران. 1377. ص50



«هدف‌هاي آن دو به كلي با يكديگر فرق داشت. در عين آن كه سلطان سليم به خاطر دل خويش شعر مي‌سرود شاه اسماعيل قصدش تأمين حمايت قبايل تركمن بود و به همين دليل زبان شعر وي تركي بود.»

منبع: لاكهارت، لارسن. انقراض سلسله‌ي صفويه و ايام استيلاي افاغنه در ايران. ترجمه‌ي مصطفي قلي عماد بي نا. تهران. 1343. ص24





- مدرس، محمدباقر. اوجان (بستان آباد). انتشارات اسلامي. تبريز. بي نا. ص194





فصل اول: در تواضعات اناث. فصل دوم: در تكليفات و تكلفات اناث تبريز. فصل سوم: در ساز و سازنده. فصل چهارم: در ناز و نزاكت صحبت خاصه. فصل پنجم: در تعريف خواهر كر و مذمّت شوهر پير. فصل ششم: در تعريف جوان. فصل هفتم: در خدمت مستوري. فصل هشتم: در بيماري و تحكيم رفتن. فصل نهم: در مناظره‌ي مادر عروس با مادر داماد. فصل دهم: در جواب مادر داماد با مادر عروس. فصل يازدهم: در شاعري‌ها. فصل دوازدهم: شوهر را به تقريب بر سر كار آوردن و شب جمعه را به خاطر رساندن و با مخدوم كره مناقشه كردن. فصل سيزدهم: در بيان عبارت اعيان تبريز كه با عزيزي مناظره كرده باشند و مثل خودي بيان. فصل چهاردهم: در بقاضي رفتن پهلوان و اظهار دعوي با مثل خودي نمودن.

واژه‌هاي ##### كه اكنون از ميان رفته‌اند:

پارم (خلخال)، ورونكي (بر اورنگي يعني حالت خوب است)، هماي (نفس)

واژه‌هاي ##### كه در زبان تركي كنوني وارد شده‌اند: انايين (آدم بي‌قاعده)، امروت (گلابي)، آستا (يواش)، پيس (بد)

واژه‌هاي تركي: بوقلاوا (نوعي غذا)، بلورچين- بيگ- توتماج- قازان- قره قروت

واژه‌هاي ##### كه در زبان امروز باقي‌اند: بدآموز- هندوانه- ابريشمين

براي مطالعه‌ي رساله و ترجمه‌ي آن ن.ك: رضازاده‌ي ملك، رحيم. گويش آذري (متن و ترجمه‌ي واژه‌نامه‌ي رساله‌ي روحي انارجاني). انتشارات انجمن فرهنگ ايران باستان. تهران. 1352









1. سبك كلاسيك (اشعار شاكر شيرواني و جمهور شيرواني) 2. به سبك علمي (كتاب صفويه پادشاه‌لاري تاريخي تأليف در 1733م) 2 . ادبيات شفاهي آذربايجان از نظر موضوع به گونه‌هاي زير تقسيم مي‌شود: 1- امك نغمه‌لري (سرودهايي كه به هنگام كار خوانده مي‌شوند). 2- اينام نغمه‌لري (ترانه‌هاي مربوط به ايمان و اعتقادات). 3- توي نغمه‌لري (ترانه‌هاي ازدواج و عروسي). 4- اوشاق نغمه‌لري (ترانه‌هاي مربوط به تولد و كودك). 5- اوخشامالار (مويه‌ها). 6- ايگيدلر نغمه‌لري (ترانه‌هاي توصيفي دلاوران). 7- يورد نغمه‌لري (ترانه‌هاي توصيف وطن). 8- عاشيق ماهنيلاري (سرودهاي عاشيقي و ملي). 9- اويونلار نغمه‌لري (ترانه‌هاي مستعمل در بازيها). 10- آتالار سوزلري (پند نياكان). 11- سايالار (نغمه‌هاي مربوط به اعياد و جشنها). 12- باياتي‌لار (دوبيتي‌هايي در موضوع نيازهاي معنوي انسان). 13- ناغيللار (داستانها). ن.ك: 3 . مينورسكي در باره‌ي اينكه چرا شاه اسماعيل زبان تركي و سلطان سليم زبان فارسي را براي سرايش شعر برگزيده بودند، مي‌گويد: 4 . اوزان به معني رهبري مردم و در پيش رونده است. آنان نخستين شاعران و موسيقي دانان آذربايجان بودند. اين شاعران در ميان قبيله‌هاي مختلف به شامان، گام، اويون و باكسي معروف بودند. براي آگاهي ن.ك: يكاني زارع، پرويز.همان. ص 25 5 . آقاي سعيد نفيسي معتقدند كه انرجان از روستاهاي اردبيل است و روحي در آنجا متولد شده است. ولي محمد باقر مدرس در كتاب اوجان، روحي انرجاني را زاده‌ي روستاي انرجان از روستاهاي بخش بستان آباد در 13 كيلومتري شمال خاوري اين شهر مي‌داند. ن.ك: 6 . ديهيم، محمد. تذكره‌ي شعراي آذربايجان. بي نا. تبريز. 1367. ص261 7 . عنوان‌هاي بخش دوم به اين ترتيب است: 8 . آقاي اديب طوسي در مقاله‌اي در شماره چهارم سال نهم نشريه‌ي دانشكده ادبيات تبريز انتساب اين چهار فصل به زبان مردم تبريز را در سده‌ي دهم هجري محل ترديد مي‌داند. 9 . تاريخ ايران دوره‌ي صفويان. دانشگاه كمبريج. ص536 0[1] . لاكهارت، لارنس. نادرشاه آخرين كشورگشاي آسيا. ترجمه اسماعيل افشار نادري. نشر دستان. تهران. 1377. ص638 1[1] . به طور كلي درباره‌ي زبان تركي بايد گفت كه اين زبان از گروه‌هاي زبان‌هاي آلتايي (به معني آلتين داغلاري= كوه‌هاي طلايي) است. زبان‌هاي آلتايي عبارتند از: تركي- مغولي- تونقوري قديمي‌ترين آثار زبان آلتايي در تونقور موجود است. بعد از آن مغولي و پس تركي تشكيل شد. تركي ادبي از سده‌ي هشتم ميلادي با سنگ نبشته‌هاي اورخون آغاز شده است. مراحل مختلف زبان تركي به اين ترتيب است: 1. دوران آلتايي (با مغولي مشترك بود) 2. دوران پروتوو تورك 3. دوران تركي اوليه (از قبل از ميلاد تا تأسيس دولت گوگ تورك) 4. تركي قديم (از سده‌ي ششم تا سده‌ي دهم ميلادي) 5. تركي ميانه (سده‌ي دهم تا سده‌ي شانزدهم) 6. تركي جديد از سده‌ي 16 تا زمان حاضر.

__________________